آیا شما زمانی که واقعاً پول نیاز دارید اما کیف پول شما خالی است ناراحت نمی شوید؟ مهم نیست که چه مقدار پول دارید صرف آن با عقل، یک ایده خوب است این راهنمایی ها را برای کاهش هزینه ها در زمینه های کلیدی دنبال کنید و رویکرد کلی ایمن تر برای خرید اتخاذ کنید
این روزها شاهد بسیاری از تحولات و جریانهای عجیب در دنیا هستیم. با توجه به تورم و شرایط اقتصادی کنونی میتوان گفت «مسائل اقتصادی» گریبان بسیاری از خانوادههای ما را گرفته است. حتماً برای شما هم پیشآمده که در روزهای پایانی ماه با کمبود بودجه مواجه شدهاید. تجربه بشر تا به امروز بارها و بارها ثابت کرده است که اولین قدم برای درمان مؤثر هر بیماری تشخیص صحیح نوع و دلایل ابتلا به آن میباشد. هرچقدر این تشخیص صحیحتر و اصولیتر باشد درمان بیماری آسانتر و موثرتر خواهد بود. مشکلات و مسائل اقتصاد یک خانواده هم از این امر جدا نیست بهگونهای که تلاش برای درمان آن بدون داشتن شناخت کافی از نوع بیماری کارآیی لازم را نخواهد داشت و بعضاً منجر به تحمیل عوارض جانبی دیگری بر پیکره آن میشود. پس علاج هر دردی، درمان درست ریشهای آن است.
همه ما بهخوبی میدانیم که بسیاری از خانوادهها؛ دوست دارند بهترین نوع غذا را مصرف کنند، زیباترین لباسها را بپوشند، در بهترین نقطه شهر و در بهترین منزل زندگی کنند، بهطور مکرر سفر بروند و .... ولی واقعیت این است که فقط درصد کمی از خانوادهها قادر به تأمین همه این خواستهها هستند. درآمد یک خانواده متوسط فقط میتواند تعداد محدودی از این خواستهها را برآورده کند؛ ازاینرو خانواده باید از میان خواستههای خود انتخاب به عمل آورد. چگونگی توزیع منابع در دسترس خانواده، بین اعضای آن نیز بسیار مهم است. واضح است اگر یکی از اعضای خانواده قسمت بیشتری از درآمد خانواده را به خود اختصاص دهد، سهم کمتری برای دیگری میماند.
حساب آدمهای ثروتمند همیشه از آدمهای معمولی جداست چون آنها بهاندازهای درآمد، پسانداز و پشتوانه دارند که اگر روزی کمی زیادتر از حد معمول خرج کنند بازهم کم نمیآورند. از طرفی هم تجربه نشان داده است که بیشتر ثروتمندان حواسشان کاملاً به خرج کردنشان هست و کلاً زیاد اهل بریزوبپاش نیستند. پسروی سخن ما با آدمهای سطح متوسط و ضعیف است که باید در خرج کردن دستبهعصا باشند. البته یادمان باشد که اقتصاد خانواده تنها محدود به خانوادههای مرفه و ثروتمند نیست چون اگر کوهی از طلا هم داشته باشید روزی تمام خواهد شد.
از طرفی هم متأسفانه بسیاری از افراد درگذشته با ایجاد کارهای کاذب و دلالی و درآمدهای نجومی، سرمایههای عجیبوغریبی کسب کرده و فکر میکردند وضع تجارت همیشه اینچنین خواهد بود. بنابراین با توجه به شرایط کنونی دیگر آن بریزوبپاشها وجود ندارد و آنها هنوز باور ندارد که بایست برای کسب درآمد زحمت فراوان کشید. باید تلاش کرد و بهجای کارهای کاذب و مخرب؛ صنعت و مهارت نیروی انسانی را بالا برد.
بایست شبانهروز کارکرد و با ایجاد کارگاههای تولیدی کوچک و ساخت و راهاندازی مشاغل کلید و به کاری گیری اشخاص مجرب باکار تیمی مشاغلی مفید و سودمند را ایجاد نمود. این کارگاه ها هم میتوانند بهصورت شرکت تعاونی و یا کارگاه خصوصی برای حداقل 5 نفر بهصورت مستقیم و بیش از 50 نفر بهصورت غیرمستقیم اشتغال ایجاد نمایند و نیاز به هزینه سنگین هم ندارند. اما متأسفانه مردم ما عادت به این نوع کارها ندارند و همه به دنبال کارهای ساده و پولهای کلان هستند.
درحالیکه مشاغل فنی که مبتنی بر مهارتآموزی باشد بسیار سودمندتر است. مشاغل فنی که مبتنی بر مهارتآموزی در جوامع بسیاری ازجمله جوامع پیشرفته دنیا، در صدر علاقهمندی متقاضیان جوان آن بیشتر از همه میباشد. اما در ایران هنوز این فرهنگ بهنوعی نهادینه نشده و باوجود عبارتهایی چون «کار، عار نیست» اما کماکان رغبت نسل جوان به مشاغل پشتمیزی است. درواقع در جامعه ایران فرهنگ آچاربهدستی وجود ندارد و کارگرانی با مهارتهای فنی بسیار کم هستند.
متاسفانه اکثرخانواده ها شاهد آن هستند که، تمایل نداشتن برخی مردان به اشتغال یکی از چالشهای مهم همسرانشان بهخصوص زنان شاغل است. این مسئله در برخی از خانوادهها بهقدری شکل بحرانی به خود گرفته است که بهطورکلی تأمین تمام مخارج و هزینههای خانوار از پرداخت اجاره خانه گرفته تا هزینه خوردوخوراک و پوشاک و حتی شهریه تحصیل فرزندان نیز به دوش مادر خانواده میافتد! درواقع یعنی کسی که باید وقت و انرژی خود را برای رسیدگی به امور خانه و تربیت فرزندان بگذارد، از صبح تا شبکار میکند و در مقابل شوهرش یا پای تلویزیون است یا وقتش را با دوستانش در پارک سپری میکند! درحالیکه سلامت اقتصاد خانواده برای اقشار کمدرآمد که اتفاقاً دخلوخرجشان همخوانی ندارد، مشکلات فراوان تری را به وجود میآورد.
نکته مهم دیگر که در این مورد وجود دارد و لازم است خانوادههای عزیز به آن توجه بیشتر داشته باشند این است که: بالا رفتن درآمد، به معنی بهبود معاش خانواده نیست بلکه افزایش درآمد، افزایش هزینهها را نیز به دنبال خواهد داشت. در حقیقت این مدیریت هزینههاست که هنر گردانندگان اقتصاد خانواده را آشکار میکند. خانوادهها نمیتوانند هنگام مواجهه با کمبود بودجهشان یک متمم بودجه بیاورند و هزینههای اضافی را حذف کنند، بنابراین باید قادر باشند هزینههای خود و خانواده را بهخوبی مدیریت کنند.
اینکه یک حقوق ماهیانه مشخص داشته باشید خیلی خوب است و نعمت بزرگی است. اما نبایست فقط به همان حقوق کم رضایت داد و فعالیت دیگری نکرد. بهطور مثال پدر و مادر خانواده میتوانند با بهکارگیری استعدادهای خود و فرزندان و حتی دیگر اعضاء خانواده، کارآفرینیهای مختلفی را در درون نهاد خانواده به وجود آورند.
شکی نیست که تعامل مناسب اعضای خانواده و همچنین اولویتبندی نیازهای اقتصادی سبب تقویت و سلامت اقتصاد خانواده میشود. نباید این طرز تفکر بین اعضای خانواده بهخصوص فرزندان ایجاد شود که تنها پدر یا مادر خانواده مسئول حل مشکلات اقتصادی هستند. واضح است اگر یکی از اعضای خانواده قسمت بیشتری از درآمد خانواده را به خود اختصاص دهد، سهم کمتری برای دیگری میماند. بلکه بایست در نظر داشته باشید که بیشک برنامهریزی برای آینده زندگی در تمامی خانوادهها مطرح است. در بطن یک مدل سیستمی اقتصاد خانواده، خانواده و اقتصاد آن را نمیتوان از هم مجزا کرد، بنابراین زمانی که برای هر یک از آنها برنامهریزی میکنیم، ناگزیریم دیگری را نیز مدنظر قرار دهیم. توجه به نیازهای آتی خانواده و همچنین شناخت فرصتها و تهدیدهای اقتصاد خانواده در این راستا اهمیت دارد. این کار برای تمام اعضای خانواده مفید خواهد بود. میتوان جلسات خانوادگی را روی این موارد متمرکز کرد.
بعضاً خانوادهها در مدیریت اقتصادی خود از توان لازم برخوردار نیستند و یا اینکه با مسائل و مشکلاتی مواجه میشوند که بهتنهایی از عهده آنان برنمیآیند. امروزه منابع و مراجع بسیاری با موضوع اقتصاد خانواده وجود دارد. برگ برنده، شناخت مرجع شایسته و مراجعه به آن و کسب مشاوره صحیح است. از منابع بالقوه اطلاعات و مشاوره میتوان به دوستان و آشنایان، اقوام، اعضای خانواده، همکاران شغلی و... اشاره کرد.
1. افزایش سطح دانش اقتصادی خانواده
2. روحیه همکاری بین اعضای خانواده
3. جایگاه فرزندان در اقتصاد خانواده
4. زنان و مدیریت اقتصاد خانواده
5. افزایش بهرهوری در خانواده
تعامل مناسب اعضای خانواده و همچنین اولویتبندی نیازهای اقتصادی سبب تقویت و سلامت اقتصاد خانواده میشود. نباید این طرز تفکر بین اعضای خانواده بهخصوص فرزندان ایجاد شود که تنها پدر یا مادر خانواده مسئول حل مشکلات اقتصادی هستند کاملاً اشتباه است.
متأسفانه اکثرما دوران خوبی در کودکی خود نداشتهایم و حالا که متأهل شده و فرزندان خوبی هم پیداکردهایم، میخواهیم تمام نداشته های دوران کودکی خود را بامحبت بیشازحد به فرزندان خود، جبران کنیم. و این مسئله نهتنها به ما بلکه به آنها هیچ کمکی نمیکند، بلکه باعث ویرانی زندگی آینده آنها نیزمیشود. لذا بهتر است کمی واقعبین باشیم و مدیریت بیشتری در امور مالی خود و فرزندانمان داشته باشیم بهطور مثال: از همان دوران کودکی فرزندان خود از آنها بخواهید خوب فکر کنند که آیا آن چیزی را که میخواهند بخرند، ارزش از دست دادن پولشان را دارد یا خیر؟
اینیک سؤال اساسی در آموزش مباحث پولی به فرزندان است که باید در ذهن آنها از کودکی نهادینه گردد. اگر یک کودک 5 ساله از شما 1000 تومان دریافت کند و 1000 تومان همخرج کند درواقع تمام پولش را تمام کند، زمانی که او به سن 10 یا 15 سالگی و حتی 20 سالگی نیز برسد بازهم تمامی مبلغ پول نزد خود را خرج خواهد کرد. این رفتار خرج کردن تمامی پول، تا بزرگسالی بهصورت یک عادت همیشگی در کودکان خواهد ماند و فاجعه از همینجا شروع میشود.
درواقع آنها به بیماری ولخرجی دچار شدهاند، که اگر در دوران کودکی آن را مداوا نکنیم، در بزرگسالی دیگر خیلی دیر خواهد شد. این قانون را فراموش نکنید که اگر شما روزی یکمیلیون تومان درآمد داشته باشید و تمامی آن را خرج کنید، بازهم فردی فقیر خواهید بود. ثروتمند شدن به مبلغ پولی که شما به دست میآورید ربطی ندارد، بلکه به میزان پولی است که نگه میدارید و سرمایهگذاری میکنید. این رفتار و عادت اشتباه میتواند آینده کودک شمارا دگرگون کند. به آنها توضیح دهید که وقتی در یک فروشگاه مشغول خرید هستند، درواقع مالکیت پول خود را به فروشنده انتقال دادهاند.
در حال حاضر بیشتر کودکان مفهوم و معنای کسب درآمد را متوجه نمیشوند و این به خاطر وجود رفتارهای اشتباه والدین درگذشته بوده است. وقتی به کودکان پول بدون حساب و یا پول مجانی میدهید، آنها قدر پول را نمیدانند. در عوض اگر برای به دست آوردن پول تلاش کنند و دچار تحمل و سختی شوند، در این صورت پول خود را بهتر مدیریت خواهند کرد. اینیک روش مؤثر در آموزشهای مقدماتی ارزش پول به کودکان است. بهتر است به آنها یاد بدهید که هیچچیزی در این دنیا مجانی و رایگان به دست نمیآید و برای به دست آوردن هر چیزی باید کار و تلاشی انجام شود. این درس را هر چه زودتر کودکان آموزش ببینند، بهتر خواهد بود.
از صحبت کردن در مورد پول و نیازهای مالی کودکان فرار نکنید. بهتر است از همان دوران کودکی و مرحلهبهمرحله، آموزشهای لازم را در مورد پول به آنها انتقال دهید، و کودکان عادتهای مالی را در یک فرآیند بلندمدت بیاموزند. این بهتر است تا اینکه در دوران نوجوانی و جوانی از آنها بخواهید عادتهای بد پولی خود را اصلاح کنند، چون از بین بردن عادتهای بد، کاری بسیار سخت و طاقتفرسا خواهد بود. بهتر است قبل از اینکه کودکان شما به شناخت کاملی در مهارتهای پولی برسند، شما پایههای محکم و استواری را در اندیشه مالی آنها ایجاد کنید. درنتیجه آنها برای مواجهشدن با شرایط سخت اقتصادی که در زندگی آینده آنها وجود خواهد داشت، آماده میشوند.
ما بایست به کلیه اعضا خانواده آموزش بدهیم که: وقتی سخن از وظایف و تکالیف به میان میآید خودبهخود بحث حقوق نیز مطرح میشود؛ یعنی اگر کسی وظیفهای دارد در مقابل، حتماً کسی یا کسانی حقی دارند که باعث پیدایش این وظیفه شده است؛ بهعبارتدیگر حق و تکلیف دوروی یک سکه هستند. بنابراین وقتی ما از وظایف «پدر» در خانواده صحبت میکنیم خودبهخود بحث حقوق «زن» و فرزند مطرحشده است. یا بالعکس وقتی از وظایف «زن» یا فرزندان صحبت میکنیم در ضمن حقوق پدر و مادر یا زوج را نیز مطرح کردهایم.
در خانوادههای موفق انتظارات افراد ازیکدیگرکاملاً مشخص است و از یکدیگر توقعات خارج از توان ندارند. داشتن تعهد، وفاداری، اعتقـاد، انصاف، صمیمیت، پذیرش متقابل، سعه صدر، تفاهم و اعتماد متقابل بین افراد بهخوبی جریان دارد. در خانوادههای خوشبخت و موفق مردسالاری، زنسالاری و فرزند سالاری وجود ندارد.
اکثریت شما این ضربالمثل قدیمی را شنیدهاید که گفتند «همیشه باید پایت را اندازه گلیمت دراز کنی»؛ شاید اینیکی از قشنگترین و کاربردیترین جملات دنیا باشد، وقتی به ما گوشزد میکند واقعبین باشیم و گلیم زندگی و داراییمان هرچقدر است پایمان را به همان اندازه دراز کنیم. شاید این جمله بعضیها را ناراحت کند یعنی نخواهند به قول خودشان قدیمی فکر کنند و بخواهند به قول امروزیها آرزوهای بلندی در سر داشته باشند و بهاندازه آرزوهایشان خرج کنند. البته هیچکس از داشتن زندگی راحت بهاندازه آرزوهای بلندی که در سر دارد خسته نمیشود ولی ما حتی اگر نخواهیم بپذیریم، واقعیت این است که بهجای زندگی در رویاها در دنیایی واقعی به سر میبریم که تقریباً بندرت حوادث آن طبق میل ما روی میدهد.
پس برای مدیریت اقتصاد خانواده اول باید آدمهای واقعبینی باشیم و باصداقت کامل به خودمان و اعضای خانوادهمان بقبولانیم که توان مالیمان چقدر است و حداکثر تحرکات مالیمان تا چه حد میتواند باشد. وقتی اینچنین با خودمان و خانوادهمان راستگو باشیم آنوقت میتوانیم برنامهریزهای درستی هم داشته باشیم چون ما توانستهایم از آرزوها و خواستههایمان که قابلیت اجرا ندارند فاصله بگیریم و بهجای آن مرز گلیم زندگیمان را مشخص کنیم. طبیعی است کسی که درآمد ماهانه و سالانهاش هیچوقت از میزان مشخصی فراتر نمیرود، نمیتواند خیلی از کارهایی را که دلش میخواهد انجام دهد. این میتواند شرایط آزاردهندهای بهویژه در درازمدت ایجاد کند اما مگر چارهای جز پذیرش وضع موجود وجود دارد؟
آنچه اقتصاد خانواده را منحصربهفرد میکند وجود ارتباطات درونی بین نقشهای شغلی و خانوادگی است. بااینوجود نباید فعالیتهای اقتصاد خانواده را شوخی و سرگرمی دانست بلکه باید با جدیت و برنامهریزی دقیق آنها را پیگیری کرد. این بدان معناست که تمام اعضای خانواده موظفاند از سیاستهای اقتصادی خانواده در جهت پیشبرد اهداف آن تبعیت کنند. مدیریت اقتصادی خانواده در شرایط عادی باید بر اساس میزان درآمدهای هر یک از اعضای خانواده و هزینهها تنظیم شود. همانطور که در خانواده، والدین باید مدیریت عاطفی، روانی و اجتماعی را اعمال کنند، در بحث هزینه کردن و ایجاد تعادل بین دخلوخرج نیز نیاز به مدیریت آنها میباشد. در اینجا به برخی از نکاتی که در تحقق این امر اثرگذار خواهد بود اشاره میکنیم:
1. موفقیت اقتصاد خانواده نیازمند برنامهریزی است بنابراین بدون برنامهریزی هیچ اقدامی نکنید.
2. هنگام برخورد با مشکلات کوچک مالی از کنارشان نگذرید و برای حل آن با سایر اعضای خانواده و همچنین کسانی که در این زمینه موفق بودهاند مشورت کنید.
3. سطح آگاهیهای اقتصادی خودتان را افزایش دهید وبرای مطالعه مباحث کاربردی اقتصاد زمان بگذارید.
4. حس همکاری و مشارکت در فعالیتهای اقتصادی خانواده را در بین اعضای خانواده بیشتر کنید.
5. فرزندان بخش مهمی از مخارج هر خانواده بهحساب میآیند به آنها آموزش صحیح دهید.
داستانهای آموزنده:
در حق یکدیگر رحم کنید تا خداوند به شما رحم کند!
یک پیرمرد کارگر که تقریباً 50 سال داشت در یکگوشهای از شهر زندگی میکرد. روزگار این مرد بیچاره چندان خوب نبود. مرد بیچاره در روز کار میکرد و روزانه هراندازه که بدست آورده بود، شب همان را غذا با خود میآورد. حتی بعضی روزها نمی توانست نفقه خانواده خودش را تأمین کند. شب را گرسنه صبح میکرد. یک روز این پیرمرد تا شام کار میکند. شام هنگام برگشت به خانه سه دانه نان از نانوائی با خود گرفت .در وسط راه ناگهان صدای (ناله بچهای را که همراه مادرش بود را شنید) و دید آن بچه به مادرش میگفت مادر گرسنه هستم، مادر از خجالت سرش را پایین انداخته بود.
مرد دلش آرام نمیگیرد که برود و به آنها کمک نکند، در همین موقع مرد از نان که برای خانواده خود گرفته بود یکدانهشان را پیش آن زن برد و دید که دو فرزند دیگر هم برکنار خودش دارد. آنگاه مرد بقیه نانها را نیز به آن زن داد. وقتی مرد به خانه آمد و زنش از او پرسید که امروزتان و غذا چه شده؟ مرد جواب داد و گفت که امروز کار نبود.
دست روزگار بعد از گذشت چند ماه، این مرد چنان سرمایهدار شد که صاحب چند تا دکان در آن شهر شد مردم از این کار حیرت کرده بودند. خود مرد همچنان حیران بود که چطور به یکبارگی رحمت خدا بر او نازل گشت؟ بعد از فکرهای زیاد دریافت که اینهمه ثروت نتیجه همان روزی بود که به آن زن و فرزندانش رحم کرده بود.
نتیجه اخلاقی داستان: تمام مخلوقات خداوند در زیر ترحمهای یکدیگر زندگی میکند. اگر ما احساس ترحم در برابر مخلوقات خداوند داشته باشم پس بدون شک خداوند از ما خشنود و برکات خود را برایمان نازل خواهد کرد.
«لِینْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیهِ رِزْقُهُ فَلْینْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَیجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یسْراً».
آنها که امکانات وسیعی دارند باید از امکانات وسیع خود انفاق کنند و آنها که تنگ دستاند ازآنچه خدا به آنها داده انفاق نمایند خداوند هیچکس را جز به مقدار توانائی که به او داده تکلیف نمیکند خداوند بهزودی بعد از سختیها آسانی قرار داده است. (سوره طلاق آیه 7).
هنگامیکه فقیر شدید، پس با صدقه دادن برای خدا تجارت کنید. صدقه کلید رزق است. کسی که رزقش تنگ است، بجای حرص و تقلا صدقه بدهد. لذا اگر یک موقعی که انسان در تنگنای اقتصادی و مالی قرار گرفت و بخواهد که از این تنگنا رها بشود، راهش همین است که از همان چیز بسیار اندکی که در اختیار دارد انفاق کند. وقتی هر چه دارید هرچند هم کم باشد، درراه خدا خرجش کنید، خداوند آن نعمت را زیاد میکند.
دنیا شیرین و پرزرقوبرق است، دنیا با شهوتها و هوسها درهمآمیخته و به خاطر اینکه نفع آن زود به دست میآید مورد محبت قرار میگیرد و با آمال و آرزوها آباد میشود و با غرور و مکر و فریب خود را زینت میدهد و نعمتهای دنیا پایدار نیستند و مصیبت هایش از بین نمیروند. دنیا مکار و فریبنده است و همواره زیان میرساند، باور کنید یا نکنید؛ دنیا بین انسان و حق حائل میگردد، زندگی دنیا پایانپذیر و فانی شدنی هست، دنیا تمام میگردد و از هم متلاشی میشود. وقتی احوالات خود را بازنگری میکنیم میبینیم، یک روز خوشحالیم و یک روز غمگین هستیم، یک روز گرسنهایم و یک روز سیریم، یک روز مریضیم و یک روز سالمیم، آخرش میبینیم هیچی، حسابمان صفر شد و طلبی نداریم. اگر یکطرف دنیا شیرین و گوارا هست طرف دیگرش زشت و تلخ و بیماریزا خواهد بود. اگر انسانی از خرمی دنیا لذت ببرد و دمی بیاساید از سوی دیگر مصیبت هائی پیش میآید که آدمی را خستهوکوفته میکند، دنیا فریبنده است و هر چه در آن وجود دارد نیز فریبدهنده میباشد. دنیا بد خانهای است برای کسانی که خود را به آن آلوده کنند و از آن نترسند، هنگامیکه دنیا را در اختیار خود گرفتید به یاد بیاورید روزی که آن را ازدستدادهاید.
دنیا همانگونه میباشد که خداوند آن را چنین وصف کرده: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَینَکمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کمَثَلِ غَیثٍ أَعْجَبَ الْکفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یکونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ».
بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزونجويى در اموال و فرزندان است [مثل آنها] چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن كشت] خشك شود و آن را زرد بينى آنگاه خاشاك شود و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست.
آدمی در طول زندگی خود همواره مایل به دنیا بوده و دنبال عطایای آن، رشته مرگ گریبان او را گرفته و تلخی مرگ را به او چشانیده است. مرگ گریبان او را میگیرد و میبرد.
منبع: سایت دکتر محسن بهشتی پور